آیا در اتاقی که دیوارهای آن با رنگ زرد پوشیده باشد احساس بی تابی می کنید و یا بر عکس در اتاق دیگری که دیوارهای آن آبی است احساس راحتی و آرامش دارید؟
هنرمندان و طراحان دکوراسیو ن داخلی از مدتها قبل بخوبی آگاه بوده اند که رنگها می توانند بر روحیات و خلق و خوی و احساسات ما تاثیر بگذارند.
احساسات ما در مورد رنگها می تواند عمیقا شخصی باشد و ریشه در تجارب زندگی و فرهنگی داشته باشد که در آن رشد یافته ایم.به عنوان مثال همچنانکه رنگ سفید در برخی فرهنگها نشانه ای از صداقت و پاکی است در بعضی کشورهای دیگر نماد غم و اندوه می باشد.
رنگها همواره جزء پیوند یافته با محیط زندگی ما هستند و بر ذهن و جسم ما تاثیر می گذارند.
رنگ چیست و چرا بر ذهن و روح ما چنین تاثیر عمیقی می گذارد؟
در سال 1666 نیوتن با آزمایشات خود کشف کرد که وقتی نور سفید از منشور عبور می کند به رنگهای درون خود تجزیه می شود.او منشوری ساخت و از پنجره ی خود طیف زیبای 22 فوتی بر روی دیوار روبرو ایجاد کرد و برای آنکه ثابت کند که منشور باعث رنگی شدن طیف نشده رنگها را دوباره ترکبب نمود.نیوتن همچنین دریافت که هر رنگی طول موج خاص خود را دارد و نمی تواند به رنگ دیگری تجزیه شود.بسیاری از تحقیقات دیگر نشان دادند که این نورهای رنگی تجزیه شده می توانند با هم ترکیب یافته و رنگ دیگری تولید کنند .به عنوان مثال چنانچه نور قرمز با نور زرد ترکیب شود نور نارنجی تولید می شود و یا اگر نور زرد با نور بنفش ترکیب شود همدیگر را خنثی خواهند کرد .
چنانچه شما تا به حال قلم بدست گرفته و نقاشی کرده باشید عملا و به خوبی می دانید که رنگهای خاص هنگامی که با هم می آمیزند رنگ دیگری ایجاد می شود.
هنرمندان یزودی محو نمایش واضح نیوتن شدند که نور را مسئول نمایش رنگ دانسته بودو اما مهمترین ایده ی او برای هنرمندان ترتیب مفهومی رنگی در اطرف محیط یک دایره بود که در آن رنگهای اولیه درمقابل رنگهای مکمل خود قرار می گرفتند.
در سال 1810 ولفگانگ ون گوته شاعرو دانشمند آلمانی تئوری رنگی خود را به گونه ای متفاوت مطرح نمود در حالیکه نظریه ی رنگی نیوتن کاملا بر شواهد و تجارب فیزیکی بنا شده بود گوته نظریه ادارک رنگی از جانب ذهن را مطرح نمود.گوته عنوان کرد که حس رنگی که به مغز منتقل می شود با نحوه ی ادراک ذهنی ما شکل می گیرد بنابرین بر طبق نظریه ء او آنچه از شیء می بینیم به سه چیز وابسطه است :شیئ، نور و ادراک
گوته سعی داشت قوانینی را در مورد هماهنگی رنگی اینکه چگونه رنگها بر ما تاثیر می گذارند و به طور کلی در مورد پدیده های ذهنی بصری استنتاج نماید او جستجوها و تحقیقاتی در مورد عکسها،سایه های رنگی و رنگهای مکمل انجام داد و نظریه ای را ارائه نمود که می توان آنرا پیشبینی نظریه ی هرینگ در مورد رنگهای مکمل دانست که تا امروز مورد استفاده ی نقاشان معاصر می باشد.مهم تر از همه گوته معتقد بود که حس رنگهای مکمل ریشه ی فیزیکی ندارد وبه عملکرد تاثیر نور بر چشم ارتباطی ندارد بلکه به ادراکات ما وعملکرد سیستم بصری مرتبط می باشد.
تاثیرت روانشناختی رنگها
در حالی که نحوه ی درک رنگها می تواند شخصی باشد ولی برخی خواص رنگی جنبه ی همگانی دارد.به طوری که می توان گفت رنگهای بخش قرمز چرخه ی رنگی به رنگهای گرم معروف هستند و شامل رنگ قرمز ،نارنجی و زرد می باشند.این رنگها احساساتی همچون گرمی ،راحتی،عصبانیت یا خصومت را بر می انگیزانند .
رنگهای بخش آبی چرخه ی رنگی به رنگهای سرد معروف هستند و رنگهای آبی ،بنفش و سبز را شامل می شوند و به رنگهای آرام شهرت دارند ولی می توانند احساساتی مانند غمگینی و بی تفاوتی را با خود همراه آورند.
اما رنگ سفید معمولا به عنوان رنگ صداقت،خلوص و پاکی مطرح می شود و می تواند حس فضایی یا روشن نمودن فضا را القا کند.
رنگ سیاه می تواند حس کمال گرایی،تشریفاتی بودن ، غم یا عزاداری را القا کند .در مصر قدیم رنگ سیاه نماد زندگی و باز زایش بود
در بسیاری از فرهنگهای کهن مانند مصر و چین از تاثیرات روانی رنگهای برای درمان جسم و روح استفاده می شد
رنگها از دیدگاه نقاشان
لئوناردو داوینچی نقاش دوره ی رنسنانس می گوید
تمام دنیایی که ما بصورت بصری تجربه می کنیم در یک قلمرو عرفانی رنگهابر ما ظاهر می شود.
ونسان ونگوگ -1888-می گوید
در حالی که سعی می کنم هر آنچه که در مقابل خود می بینینم را باز آفرینی کنم ولی رنگ را خود انگیخته تر بکار می برم تا خودم را بهتر بیان کنم .....تا بیان کنم عشق دو معشوق را با یگانگی دو رنگ مکمل ..تا بیان کنم تفکر یک ابرو را با درخشندگی یک رنگ روشن در پسزمینه ای تاریک .تا امید را با ستارگان نشان دهم.تا شور و احساسات تند انسانی را با درخشش آفتاب در حال غروب ترسیم کنم.
ماتیس در سال 1945 گفته است:
رنگها کمک می کنند تا درخشش و نور را نشان دهم.نه پدیده ی فیزیکی آنرا بلکه تنها نوری که واقعی است در ذهن انسان است-
چسترتو ن شاعر و نویسنده ی انگلیسی قرن 19 در مورد رنگ سفید می گوید
سفید غیبت رنگها نیست ،بلکه چیزی مثبت و درخشان است،قوی مانند قرمز و با اعتماد مانند سیاه...خداوند با با رنگهای زیادی رنگ آمیزی کرده است ولی او هرگز با شکوه تر و من می گویم خدایی تر از سفید رنگ امیزی نکرده است
پیکاسو در سال 1966 گفته است
آنها هر نوع رنگ سبز را می فروشند سبز ورونز،سبز امرالد،سبز کادمیم یا ..... ولی این سبز خاص را هرگز.
منبع : psychology.about.com